09185842125

شعر فوت جوان

شعر فوت جوان

کد شعر 301

پسرم در سوگ تو دل‌های ما پیوسته می‌گرید

سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می‌گرید

تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه

 به یادت چشم،چون ساغر بشکسته می‌گرید

کد شعر302

پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو

غمگین مباشدر دل ما هست جای تو

از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر

بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو

کد شعر 303

     اشک حسرت از دو چشم مادرت هر صبح و شام    

   از غم هجر رخ ماهت چکیدن زود بود

       جان شیرین تر ز جانت از جفای روزگار     

   در شباب زندگی بر لب رسیدن زود بود

کد شعر304

گل زیبا چه کنم  

من به داغ تو جوان رفته زدنیا چه کنم

بهر هر درد دواییست مگر داغ جوان

من به دردی که بر او نیست مداوا چه کن

کد شعر 305

 

آنقدر خوب وعزیزی که به هنگام وداع 

 دل نمی خواست تو را دست خدا بسپارد

کد شعر306

 

زود بودش سفر مرگ ، ولی

گل مگر دیر تواند پژمرد

کد شعر 307

نوگلی پرورده بودم ،خاک از دستم ربود

آنچنان در بر گرفت ، انگار در عالم نبود

سالها زحمت کشیدم ، تا گلم پرورده شد

ناگهان پیک اجل ، آن غنچه را از من ربود

کد شعر308

  تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم 

 اهسته ز دوری تو فریاد کنم

  وقت است که دست از این دهان بردارم

 از دست غمت هزار بیدادکن

کد شعر 309

ای مادر غمدیده نداری خبراز من  

 کز گردش ایام چه امد برسر من

من تازه جوان بودم واندر چمن حسن 

 نشکفته فرو ریخت همه بالش وپر من

کد شعر310

سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم 

 باد پاییز به ناگه زد وگل پرپرشد

گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم 

که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد

کد شعر 311

چه خوش باشد در این دنیای فانی 

به خوش نامی نمودن زندگانی

که بعد از ما بسی گردش کند چرخ  

  نماند جز نکونامی نشانی

کد شعر312

  شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک

 دارم جگری کباب و چشمی نمناک

گلها همه سر ز خاک بیرون کردند

  الا گل من که سر فرو برده به خاک

کد شعر 313

در سوگ توام ناله ز عیوق گذر کرد 

داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار بر آمد

 از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد

کد شعر314

اتش هجران تو همچون سپندم می کند 

بر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو 

 تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

کد شعر 315

خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست 

 پیاپی عشق یزدان در دل اوست

خوشا آن کس که بعد ترک دنیا 

بهشت جاودانی منزل اوست

کد شعر316

زدم فریاد خدایا این چه رسمی است

 رفیقان را جدا کردن هنر نیست

رفیقان قلب انسانند خدایا 

بدون قلب چگونه می توان زیست ؟

کد شعر 317

جوان نازنین در خاک رفتی

 از این دنیای غم غمناک رفتی

زدی آتش به جان دوست داران

چو گل پاک آمدی و پاک رفتی

کد شعر318

حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد

عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد

گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی

یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد

کد شعر 319

عزیزخفته در خاکم گل باغ دلم بودی

درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی

کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم

 تو را ای نازنین (دختر/پسر) که یار وهمدمم بودی

کد شعر320

ز داغت روز و شب با دیده ی خونبار می نالم

به ناکامی تو با اه آتشبار می نالم

تماشا می کنم ای نازنین عکس جمالت را 

 به یادت اشک می ریزم دمامدم زار می نالم

کد شعر 321

در این فصل بهار زندگی ای نوگل خوشبو

تو گردیدی خزان در صحنه گلزار می نالم

تو را پیک اجل از من گرفت و برد زین دنیا

 من از این زندگی تلخ و شیرین کار می نالم

کد شعر322

    شب و روزم بود یکسان ز بعد رفتنت ای گل

   ز روز هجر می گریم به شام تار می نالم

    اگر چه خوب می دانم که در پیش خدا رفتی

 ز بس درد فراقت می دهد آزار می نالم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *