شعر فوت جوان
کد شعر 301
پسرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته میگرید
سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته میگرید
تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم،چون ساغر بشکسته میگرید
کد شعر302
پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو
غمگین مباشدر دل ما هست جای تو
از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر
بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو
کد شعر 303
اشک حسرت از دو چشم مادرت هر صبح و شام
از غم هجر رخ ماهت چکیدن زود بود
جان شیرین تر ز جانت از جفای روزگار
در شباب زندگی بر لب رسیدن زود بود
کد شعر304
گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته زدنیا چه کنم
بهر هر درد دواییست مگر داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کن
کد شعر 305
آنقدر خوب وعزیزی که به هنگام وداع
دل نمی خواست تو را دست خدا بسپارد
کد شعر306
زود بودش سفر مرگ ، ولی
گل مگر دیر تواند پژمرد
کد شعر 307
نوگلی پرورده بودم ،خاک از دستم ربود
آنچنان در بر گرفت ، انگار در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم ، تا گلم پرورده شد
ناگهان پیک اجل ، آن غنچه را از من ربود
کد شعر308
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
اهسته ز دوری تو فریاد کنم
وقت است که دست از این دهان بردارم
از دست غمت هزار بیدادکن
کد شعر 309
ای مادر غمدیده نداری خبراز من
کز گردش ایام چه امد برسر من
من تازه جوان بودم واندر چمن حسن
نشکفته فرو ریخت همه بالش وپر من
کد شعر310
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم
باد پاییز به ناگه زد وگل پرپرشد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم
که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد
کد شعر 311
چه خوش باشد در این دنیای فانی
به خوش نامی نمودن زندگانی
که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکونامی نشانی
کد شعر312
شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گلها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک
کد شعر 313
در سوگ توام ناله ز عیوق گذر کرد
داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد
آهی که به یادت ز دل زار بر آمد
از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد
کد شعر314
اتش هجران تو همچون سپندم می کند
بر ز ناله همچو نی بند بندم می کند
داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو
تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند
کد شعر 315
خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست
پیاپی عشق یزدان در دل اوست
خوشا آن کس که بعد ترک دنیا
بهشت جاودانی منزل اوست
کد شعر316
زدم فریاد خدایا این چه رسمی است
رفیقان را جدا کردن هنر نیست
رفیقان قلب انسانند خدایا
بدون قلب چگونه می توان زیست ؟
کد شعر 317
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
کد شعر318
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
کد شعر 319
عزیزخفته در خاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم
تو را ای نازنین (دختر/پسر) که یار وهمدمم بودی
کد شعر320
ز داغت روز و شب با دیده ی خونبار می نالم
به ناکامی تو با اه آتشبار می نالم
تماشا می کنم ای نازنین عکس جمالت را
به یادت اشک می ریزم دمامدم زار می نالم
کد شعر 321
در این فصل بهار زندگی ای نوگل خوشبو
تو گردیدی خزان در صحنه گلزار می نالم
تو را پیک اجل از من گرفت و برد زین دنیا
من از این زندگی تلخ و شیرین کار می نالم
کد شعر322
شب و روزم بود یکسان ز بعد رفتنت ای گل
ز روز هجر می گریم به شام تار می نالم
اگر چه خوب می دانم که در پیش خدا رفتی
ز بس درد فراقت می دهد آزار می نالم